مساله روز
-
یکی برسرشاخ وبن می برید
به نام خدا زمانی که شورای نگهبان بنابراصل98 نظارت خودرا برانتخابات موضوع اصل99قانون اساسی تفسیر موسع نمود وآنرااستصوابی تلقی کرد کسی باور نمیکرد که آن شورا بر سرشاخ نشسته وبن آنرا می برد. در همان زمانها پدر علم حقوق مرحوم استاد کاتوزیان اعلام داشت: شورای نگهبان از صلاحیت خودش تجاوز کرده و کشور را به بن بست میکشد 1-روسای جمهور که بنابراصل113مسوولیت اجرای قانون اساسی را داشتند میتوانستند اعتراض نموده وبا تقدیم لایحه ای به مجلس این تفسیر را ملغی کنند 2- نمایندگان دوره های مختلف مجلس شورای اسلامی میتوانستند با تصویب یک طرح در مجلس چنین نظارتی را ملغی نمایند 3- رهبری براساس اختیار مطلقه میتوانستند چنین تفسیری را مردود اعلام کنند اما مگر اینان که برمبنای همان نظارت استصوابی انتخاب شده بودند تمایلی داشتند که چنین کنند؟ سکوت آنان نتیجه خودرا داد وشورای نگهبان نه تنها اعتبار خودرا ازدست داد بلکه جمهوریت نظام را نیز به مسلخ کشاند و نشان داد که نظر وپیش بینی پدر علم حقوق کاملا درست بوده وآن شاخه یشکست....... -
دین حکومتی یا حکومت دینی
به نام خدا شاید این دو اصطلاح بدلیل وجود دو واژه مشترک یکی تلقی شود اما چنین نیست وکاملا باهم متغایرند. 1-دین برای هدایت فرد است ازنقطه اغاز تولد تا پایان راه .فرد آزادانه دین را برمی گزیند ودین راه وروش را بدو می آموزد وفرد با بندگی خدا مسیررا تاپایان طی می کند .آنچه خداوند آفریده انسان است وانسان اصیل است ولذا هدف دین رشد وسعادت انسان است . دین کاری به حکومت ندارد چه حکومت ساخته دین نیست .تنها شخصیت حقوقی موجود دردین همان امت است که به مجموعه پیروان یک دین تحت رهبری پیامبر وامام ومرجع دینی خود اطلاق می گردد که درسراسر گیتی حضوردارند .این شخصیت در جوامع بشری برسمیت شناخته نشده است .در نتیجه دین دارای حکومت نیست و مفهوم دین حکومتی ساختگی وجعلی است . شاید هر حکومتی چه دیکتاتوری ویا دموکراتیک برای خود دینی ترتیب دهد ولی دین خود برای افراد بشر است نه جامعه وشخصیت حقوقی دیگر 2-حکومت منتخب مردم است برای مدیریت امور اجتماع خود چه دیکتاتوری باشد که منتخب اقلیتی است ویا دموکراتیک . حکومت میتواند شیوه کار زیربنای قوانین ومدیران خودرا مرتبط با یک دین قرار دهد ودرنتیجه حکومتی دینی تلقی شود .این اصطلاح درست است ووجود خارجی دارد . این حکومت درچارچوب مرزهای یک کشور حاکم است چون منتخب مردم آن کشورند. تمام اشکال کار از اینجا اغاز میگردد که دخالت دین را تا کجا در جامعه وارد کنند از حداقل تا حداکثر که ظاهرا در جمهوری اسلامی بسوی حداکثری رفته است و موجب واکنشهائی ازسوی مردم شده است حداقل دخالت دین در این حکومت میتواند تنها در نظارت دین برقوانین باشد و حداکثری آن حضور روحانیت در همه قوا وولایت فقیه در راس آن باشد که نتیجه این حداکثری رنگ باختن حقوق مردمی است که خود بانی حکومت بوده اند وبعبارتی یک صنف دینی برهمه ارکان کشور مسلط شود . این مشکل مانند سلطه یک اقلیت سرمایه دار در جامعه دموکراتیک غیر دینی است مانند آمریکا مشکل حکومت ایران همانستکه در آمریکا وجوددارد یکی رنگ دینی ودیگری رنگ دموکراسی کاملا لیبرال نتیجه:دین حکومتی بی معناست وحکومت دینی با حداقل دخالت دین یعنی نظارت برقوانین وحذف سایر دخالتها میتواند رافع مشکلات موجوددرجمهوری اسلامی ایران باشد....... -
آنچه داشتیم وباید دوباره بدست آوریم
به نام خدا نظام انسانی برپایه دواصل قانون الهی وبشری است و تلفیق این دو با یکدیگر الزامی است حداقل در جامعه ایران که اکثریت مردمان آن پیرو اسلام ومذهب اهلبیت اند . جدائی این دو از یکدیگر یا منجر به حکومتی دینی ومستبد میگردد ویا یک حکومت لیبرال که هردو با طبیعت مردم ما سازگار نیست .این امر در یک صدسال گذشته تجربه شد ودر انقلاب مشروطه دیدیم که مردم با حکومت غیر دینی کنار نیامدند وبا انقلاب بعدی اصل اسلامیت قوانین را درمتمم قانون اساسی گنجاندند اما متتاسفانه در دوره پهلوی ها بدان توجه نشد ومنجر به انقلاب اسلامی در 57 شد واینک نیز پس از4 دهه بار کفه بسوی یک حکومت دینی صرف سنگینی میکند وباز همان آش وهمان کاسه . تنها راه تلفیق آن دو اصل است یکی اسلامیت نظام که با انطباق قوانین با مقررات اسلام است ودیگری اجرا وقضا که برعهده خود ملت است نه روحانیت . بنابراین طرح مدیریت جامعه باید بدینگونه باشد که باحضور فقهای معرفی شده ازسوی مراجع دینی در مجلس تا قوانین منطبق با اسلام باشد ودیگر اینکه قوای مجریه وقضائیه کاملا در اختیار نمایندگان مردم اینگونه میتوان روح اسلام را در قوانین یافت چرا که فقها برآن نظارت دارند وقدرت ملت را در اجرا وقضا دید که در قوای مجریه وقضائیه حضور کامل دارند .با این شیوه دیگر نیازی به حضور روحانیت در مدیریت کشور نیست وآنان همگی زیر نظر مراجع دینی نقش تربیتی خودرا درمیان مردم واز طریق مساجد ایفا می کنند و رابطه مردم با روحانیت کما فی السابق خارج از محدوده دولت ومدیریت کشور است. ...... -
نوبتی هم شده نوبت نظام است
به نام خدا ملت ایران یک دوره کامل 40 ساله را در امر انتخابات طی نمود وهرآنچه در امکان خودداشت بمیدان آورد اما نتیجه متاسفانه مقبول واقع نشد .اگر قرار است در 40 ساله دوم اوضاع سامان یابد در امر انتخابات راهی جز تصمیم جدی برتغییر ازسوی نظام نیست چه در امر انتخابات 4 امر دخیلند 1-مردم که انتخابگرند 2- کسانیکه توان کار داشته ولی خودسانسوری نموده وبعلت جو نامناسب نامزد نمی شوند 3- قانون انتخابات که موارد محدود کننده ای را تصویب نموده است 4- نظارت استصوابی که موجب رد برخی از نامزدان می شود. در مورد اولی مردم سنگ تمام را گذاشته اند ودیگر کاری از دستشان بر نمی آید بجز ترک صندوق مورد دوم به شرایط خاصی برمیگردد که در دو مورد بعدی قرار دارد و بالاخره موارد محدود کننده قانونی ونظارتی شورای نگهبان اگر نظام مایل به ایجاد انگیزه برای تداوم مشارکت مردمی است بجای پند واندرز وارد عمل شده وموارد تحدید کننده انتخابات را برچیند تا هم بر نامزدان افزوده شود وهم مشارکت مردمی در امر گزینش....... -
حکومت برای ساماندهی دنیای مردم است
به نام خدا آنکه اصیل است فرد است و آنکه جوابگوی خداوند در رستاخیز است باز همان فرد است ودین برای ساختن فرد است . جامعه وملت امری اعتباری است ومجموعه ای از افراد است با ادیان وباورهای گوناگون وحکومت برخواسته از آراء مردم است ولذا خدمتگزار مردم است . فرد بنده خداست اما حکومت بنده مردم است پیامبران وامامان نماینده خداوند در هدایت افرادند و نماینده مردم در حکومتی هستند که برگزیده می شوند تنها تفاوت یک حکومت دینی با غیر دینی در اعمال قانون خداست و قانون در جامعه نیز با نظارت چند فقیه در مجلس تنظیم وتصویب میشود. بنابراین قوانین که دارای روح دینی است درخدمت مردم ودنیای آنهاست . مجلس برای بهشت مردم تشکیل نمیشود بلکه برای عمران وآبادی دنیای مردم است . بهشت را در مساجد و عمل به وظایف دینی میتوان تحصیل نمود . حکومت دینی نمایده مردم است با اعمال قوانین مورد نظر تحت نظارت چند فقیه همین....... -
عدم ضرورت مرجعیت برای رهبری
به نام خدا اگر به صدر اصل107 قانون اساسی توجه کنیم می بینیم که درآن پذیرش مرجعیت امام راحل ازسوی اکثریت قاطع مردم مطرح وهمین امر زمینه پذیرش رهبری ایشان گردید واین ویژگی در ایشان بماند چرا که دیگر چنین مرجعیت عامی امکان حضور درجامعه را نداشت .نمونه بارزآن صدور فتوای نویسنده کتاب آیات شیطانی بود که مورد پذیرش همه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی قرار گرفت. چون امکان چنین موردی درآینده وجود نداشت لذا در اصلاح قانون اساسی شرط مرجعیت از رهبری حذف گردیدو این امر اقدامی بسیار ضروری وشایسته بود. امابعد از گزینش رهیری جدید بدون شرط مرجعیت متاسفانه مرجعیت را عملا به مسوولیت رهبری افزودند واین امر خود مایه دردسر شد که می بینیم تبعیت مسلمانانی از کشورهای لبنان عراق و...از مرجعیت رهبری چه مشکلاتی را برای جهان اسلام وایران پدید آورده است و این محصول تداخل امر مرجعیت با رهیری در ایران بود که آن پذیرش عامه ملت ایران را همچون امام راحل ویا مرحوم آیت الله بروجردی همراه نداشت....... -
کی نظام ما قانونمدار می شود؟
به نام خدا اخیرا فردی بنام کارشناس قرآنی در سیمای کشور تفسیری از آیات قرآن درباره شیوه برخورد با مخالفان در جریان اعتراضات اخیر شدکه موجب برانگیختن احساسات مردم وبزرگان شد .در مورد سایر احکام نیز بوسیله برخی ازبزرگان نظراتی ابراز میگردد که موجب نگرانی مردم میشود ازجمله در تعریف مستضعفان که دربیان رهبری آمده است . مگر قرار است کشور برمدار نظرات بزرگان اداره شود؟ مگر قرار است قانون اساسی وقوانین عادی کنار گذاشته شود؟ مگر قرار است مجلس ازمیان برداشته شده وقانونمداری جای خودرا به دکترین یا تفسیر به رای بزرگان بدهد؟ مگر قانون اساسی خونبهای شهیدان ما نیست؟ مگر چندی پیش رهبری نفرمودند فصل الخطاب قانون است مگر امام راحل نفرمودند که مجلس درراس امور است؟ پس چرا رسانه ملی بجای آموزش قانون اساسی وقوانین دیگر مدام از نظرات اشخاص استفاده میکند ؟ هنوز بعد از4 دهه از انقلاب ملت ایران گذشته یاد نگرفته ایم که قانونمدار باشیم وشیوه های انقلابی وخارج ازمدار قانون را ترک کنیم؟ آیا با این روش دنیا مارا خواهد پذیرفت؟...... -
راه ساده وروشن تدین یا دینداری
به نام خدا دین برای هدایت فرد وساختن اوست ودر پایان راه نیز اوست که باید پاسخگو باشد وراه بهشت یا دوزخ را به پیماید . تدین یا دینداری فرد در دوبعد اندیشه وعمل است یک:اندیشه -در این باره فرد باید با عقلانیت امورزیررا برای خود حل کند 1-آخرین شناخت خود از خداوند 2-شناخت آخرین پیامبر او 3- شناخت آخرین پیام یا وحی 4- شناخت آخرین امام یا جانشین پیامبر 5- شناخت آخرین زیستگاه خوددر آفرینش دو:عمل-در این باره فرد باید براساس عقلانیت یا خود احکام دین را بشناسد ویا اینکه از یک متخصص جویا شود (مرجع دینی) انسانی که خودرا یافت وساخت آنگاه وارد اجنماع می شود و در برابر قوانین موجود در جامعه قرار می گیرد وچون قوانین مصوب مردم یک جامعه است عقلانیت حکم میکند که بدان ها تن درنهد . تنها ابزار انسان متدین برای ساختن جامعه خود همان رای اوست که باید بدقت عمل کند والا مسوول است ودیگر اینکه بتواند قوانین موجودرا نقد ومورد اعتراض قرار دهد تا اصلاح گردد. جامعه از افراد تشکیل میگردد وحکومت آن بوسیله همین افراد برگزیده میشود ولذا انسان متدین میداند که چه باید بکند چون دربرابر رای وعمل خود مسوول است ....... -
رای من در صندوق دلم تا روزموعود خواهدماند
به نام خدا انقلاب بزرگ ملت ایران برهبری امام راحل با اتحاد کامل ملت وروحانیت با موفقیت بسرانجام رسید ودرهمان سال اول پیروزی قانون اساسی جمهوری اسلامی تصویب وارکان آن تکمیل شد.اما در همان سال درمیان روحانیت انشعابی روی داد که بخشی چپ وبخشی راست نامیده شدند وچپیها سفارت سابق آمریکارا اشغال وبعدها تحت عنوان اصلاح طلبان با گروه های گوناگون تحت مدیریت هاشمی خاتمی وروحانی مصادر اموررا اشغال کردند وهرچه پیش رفت به تحلیل رفتند وگروه دیگر راست سنتی تحت عناوین گوناگون مدتی مدیریت کشوررا توسط احمدی نژاد برعهده گرفتند که آثار اقدامات آن دوران هنوز برجاست. اینک که مرحله گذر از اعتراضات اخیررا می گذرانیم وباب انتخابات آینده در اسفند ماه مفتوح شده است دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنم وتنها رای خودرا در صندوق دلم تا روز موعود نگاه میدارم. آن روز بازگشت به سال پیروزی ملت ایران در57 است که همه با هم بودیم ودر همه پرسی شرکت کردیم وشیرینی یک انقلاب بزرگ وپیروزی آنرا دیدیم وچشیدیم . ...... -
فقه پویا چیست ؟وفقیه پویاکیست؟
به نام خدا معروف است که میگویند پلیس همیشه یک قدم ازدزد عقب است چرا که دزدان همیشه در کشف راه های سرقت تلاش می کنند وسپس پلیس پی به آنها میبرد . همین قاعده در جامعه میان فقه وفقیه و نیازهای مردم جامعه وجوددارد یعنی تا زمانی که نیاز مردم مطرح نشود فقه وفقیه ایستاست . چون احکام دین در کتاب وحی وروایات آمده است بنابراین دانش فقه عملا برروی همان متون کار میکند وفقیه نسبت به احکام ایستائی دارد مگر آنکه عواملی موجب حرکت اجباری آنان بجلو باشد . نمونه بارز آنرا در همین جریان قطع اینترنت مشاهده کرده ایم که اگر چه عموم ملت خواهان برقراری اینترنت هستند برخی از روحانیت حاکم تمایلی نشان نمیدهند چرا که آنان ایستا ودچار تحجرند اما سرانجام تن به خواسته ملت خواهند داد . فقه و فقیه باید پویا باشد وتنها راه بجنبش درآوزدن این بخش از دانشمندان دینی حضور کامل نمایندگان واقعی مردم در قوه مقننه ومجریه است تا فقیهان حاکم در نظام دانش فقه را پویا نموده ونسبت به خواسته های بحق مردم پاسخ دهند چه براساس تفسیر نوینی از آیات وروایات ویا اینکه بنابر ضرورت ومصلحت مشکل مردم را حل کنند. بنابراین فقه وفقیه همچون پلیس ودزد همیشه یک گام از جامعه عقب است و با کشف خواسته های مردمی آنان نیز بحرکت درآمده ودانش دینی را پوینده می کنند و مقاومت گروهی اندک ازآنان حرکت چرخ رو جلو را متوقف نمی کند. ......