تاریخ انتشار:1396/02/03
دوشرط اصلی زندگی اجتماعی
نمایش 1-1 از 1 نتیجه

بنام خدا

احترام به عقاید دیگران اولین شرط زندگی اجتماعی(1)

هرکس عقیده ای دارد من مسلمان شیعه وپیرو امام مهدی ع هستم . دیگری مسلمان وسنی است .آن دیگر غیر مسلمانن ومسیحی یا زردشتی یا یهودی یا بودائی یا بهائی ویا....است. برخی بیخدا هستند بعضی پوچگرا وغیره .عقیده هرکس برای خودش میباشد ومورد احترام دیگران .هرگز نباید کسی را بخاطر عقیده اش زیر سوال برد ویا ملامت کرد. هرکس عقیده خودرا یا ازطریق خانواده ویا با تحقیق خود بدست میاورد .تنها احترام به عقاید دیگران مارا از درگیری ودشمنی ونزاع باز میدارد.این اولین شرط زندگی اجتماعی است. تو میتوانی با همکیش خود زندگی مشترک داشته باشی اما نمیتوانی دربرابر عقیده دیگران بایستی. مردم در انتخاب باور آزادند چون خداوند اورا درانتخاب سرنوشت آزاد آفریده است . اگر ازشما درباره عقیده خود پرسشی نمود میتوانی اورا راهنمائی کنی همین ونه بیش.

خوشبختانه قانون اساسی جمهوری اسلامی موید آزادی در اندیشه وعقیده است وکسی را بخاطر داشتن هر عقیده ای نمیتوان بازخواست نمود . البته جای تاسف است که در عمل تنها برخی از عقاید وادیان ومذاهب برسمیت شناخته شده است که باید درآینده حتما درآن تجدید نظر شود .

در نهایت باید بدانیم که هر کس بر این باور است که باور او کامل است وتنها در سایه یک گفتمان سالم وبدون تعصب میتوان به عیوب باور خود پی برد وآنرا اصلاح نمود . هیچوقت برای اصلاح باورها دیر نیست .هرگز باورهای خودرا به دیگران تحمیل نکنید وبجای بیان عقاید خود از دیگران بپرسید.
2-احترام به قانون دومین وآخرین شرط زندگی اجتماعی است
تازمانی که فرد تنها زندگی میکند مشکلی با کسی نخواهد داشت اما زندگی با دیگری سرآغاز مشکلات ودرگیری است.اولین مجموعه اجتماعی خانواده است وبعد اجتماعات سیاسی تا برسد به کشور وبعد سازمان ملل .در تمامی این اجتماعات قطعا احترام به عقاید دیگران مشگل گشا نیست چون درعمل عقاید گوناگون موجب تضاد ودرگیری میشود .برای حل این معضل احترام به قانون تنهاراه میباشد . چون قانون محصول اراده جمع است واحترام به قانون نوعی احترام به عقاید افراد است. شاید ریشه شرط اول زندگی اجتماعی به همین قانون باز گردد .چه عقیده یک فرد قانون درون اوست ودر بیرون هم قانون جمع است که از تلاقی قوانین درونی به یک برآیند میرسد. بنابراین اگر بطور کلی بگوئیم که احترام به قانون چه عقیده فردی وچه قوانین اجتماعی شرط لازم وکافی برای یک زندگی سالم میباشد کاملا سخنی بجاست.البته هر قانونی کامل نیست ومیتواند تغییر واصلاح گردد عقاید افراد در مباحث منطقی قابل اصلاحند وقوانین جامعه از طریق مجالس قانونگذاری نیز تغییر پذیر است .تنها یک مورد بطور استثنا وجودارد وآن انقلاب است که در سراسر عمر یک انسان شاید یکبار ویا دوبار روی دهد چرا که این قانون عمومی نیست .این روش شورش وطغیان علیه وضعیت موجود است که در فرد موجب میشود کلیه باورهای خود بدور ریخته وخودرا تخلیه کند ودوباره اندیشه خودرابسازد ودر جامعه بساط یک نظام را برچیده وسیستمی نو برپا کند .