بنام خدا
شیوه های مدیریت جامعه اسلامی
علاوه براینکه نظریه ولایت فقیه مقبول همه فقها نیست معذلک یکی از شیوه های حکومت اسلامی همین حکومت ولایت فقیه است که در قانون اساسی ما آمده است . در شیوه دیگری که در جای دیگر مطرح کردم میتوان جامعه اسلامی را با قوانین اسلامی وبدون وجود یک فقیه درراس نظام اداره کرد مانند آنچه مدنظر شهید نوری ویا مدرس بود .بجز موارد یادشده شیوه دیگری وجوددارد که میانه این دو شیوه هست وشاید راضی کننده همه سلیقه ها باشد وآن وجود ولی فقیه در راس نظام با مسوولیت محدود.
همانگونه که میدانیم ولایت الله وپیامبر وامام معصوم کلی است ومحدودیتی ندارد وچون آنان معصومند جای نگرانی نیست .اما در غیبت معصوم نباید به ولی فقیه مسوولیت مطلق داد و میتوان درقانون اساسی همه صلاحیت های تقنینی اجرائی وقضائی را بمردم واگذاشت ودر مواردی که خلا قانونی وجوددارد ولی فقیه صاحب اختیار باشد. این شیوه در دوره زمامداری امام راحل رواج داشت مثلا ایشان اداره نیروهای مسلح را به رئیس جمهور واگذار کرده بودند یا اینکه امور اقتصادی رهبری را مانند بنیاد مستضعفان وستاد اجرائی فرمان امام را به شخص نخست وزیر محول نمودند. ایشان در امور کمترین دخالت را داشتند وجز مواردی که بایشان مراجعه میشد به صلاحیت دیگران دخالت نمیکردند. این روش موجب رشد جامعه ومدیریت آن میشد واگر اشتباهی هم روی میداد متوجه ولی فقیه ودرنهایت اسلام نمیشد. شاید برخی حکومتهای پادشاهی که درآن پادشاه فاقد مسوولیت است بنوعی شبیه این شیوه باشد . این شیوه شاید بهترین روش باشد چه اولا وجود یک فقیه در راس حکومت مردمان متدین را خشنود میکند ودرثانی با مسوولیت حداقلی کمترین خطا روی میدهد ومدیریت جامعه دردست مردم خواهد بود ومقررات نیز منطبق با احکام اسلام است.