اجتماعی
-
اشکال گوناگون خانواده ؟
بنام خدا در گذشته های نسبتا دور کمتر کسی بود که دارای خانواده نبود ومراد ازخانواده پدر ومادر وفرزندان. بعلت سهولت درامر ازدواج گاه مردان دارای همسران متعدد بودند وفرزندان بسیار اما در جمهوری اسلامی مسائل بین المللی دراولویت قرار گرفت ودیگر ازدواج دائم بعنوان یک آرزوی غیر ممکن شد . البته این مشکلات را جوامع مترقی درگذشته داشته اند ولی توانسته اند با پدید آوردن اشکال دیگری از ازدواج جوانان را ازگوشه انزوا بیرون آورند. تسهیل رابطه مردان وزنان بخشی از نیازهای جامعه جوان را حل نمود این همان ازدواج موقت است که بدون دغدغه مادی براحتی میتوان خودرا به جامعه وصل نمود. در ایران ما این امر به طبقه خاصی تعلق داشت که باید جنبه عمومی پیدا کند وقبح آن بریزد .اگر بخواهیم جوانان را از انزوا بدر آوریم و یا اینکه آنانرا از گرفتارشدن به خودارضائی وهمجنسگرائی برهانیم تنها راه آزادی ارتباط پسر ودختر است منتها میتوانیم دراین امر راهنمای دلسوزی باشیم نه اینکه مانع بتراشیم. کسانی هستند که مایل به ازدواج نیستند اما دوست دارند تنها نباشند وکاری مهم هم انجام دهند .چه امری مهمتر از اینکه فرزندی را که از نعمت والدین برخوردار نیست به فرزندی بگیرند. ازاین طریق میتوان بخشی از نیاز جامعه را برطرف نمود . اخیرا شنیدم که این امکان برای دختران مجرد نیز فراهم شده است .بسیار اقدام خوبی است. اگر در این زمینه تسهیلاتی ایجاد نکنیم جوانان ما رو بسوی همنشینی باجانورانی مانند سگ وگربه وغیره میاورند که امری مطبوع نیست. بمرور شرایط جامعه مارا بسوی انواع دیگرخانواده سوق میدهد وگریزی ازآن نیست. اگر ازدواج دائم آرمان اسلام ناب است وما نتوانستیم آنرا تحقق بخشیم راه را برای دیگر ارتباطات نبندیم وکاری نکنیم که بجای اسلام ناب جامعه منزوی وگوشه گیر ایجاد شود .انسان خود خالق است واگر راه را باز کنیم او خود راه های جدیدی می آفریند تا زنده بماند . از موفقیت های بیرون از کشور نهراسیم .درست است که آنان دشمن اند ولی دشمنان نیز انسانند وبرای خود راه حل بدست میاورند وما میتوانیم ازآنها بهره بریم ...... -
دوشرط اصلی زندگی اجتماعی
بنام خدا احترام به عقاید دیگران اولین شرط زندگی اجتماعی(1) هرکس عقیده ای دارد من مسلمان شیعه وپیرو امام مهدی ع هستم . دیگری مسلمان وسنی است .آن دیگر غیر مسلمانن ومسیحی یا زردشتی یا یهودی یا بودائی یا بهائی ویا....است. برخی بیخدا هستند بعضی پوچگرا وغیره .عقیده هرکس برای خودش میباشد ومورد احترام دیگران .هرگز نباید کسی را بخاطر عقیده اش زیر سوال برد ویا ملامت کرد. هرکس عقیده خودرا یا ازطریق خانواده ویا با تحقیق خود بدست میاورد .تنها احترام به عقاید دیگران مارا از درگیری ودشمنی ونزاع باز میدارد.این اولین شرط زندگی اجتماعی است. تو میتوانی با همکیش خود زندگی مشترک داشته باشی اما نمیتوانی دربرابر عقیده دیگران بایستی. مردم در انتخاب باور آزادند چون خداوند اورا درانتخاب سرنوشت آزاد آفریده است . اگر ازشما درباره عقیده خود پرسشی نمود میتوانی اورا راهنمائی کنی همین ونه بیش. خوشبختانه قانون اساسی جمهوری اسلامی موید آزادی در اندیشه وعقیده است وکسی را بخاطر داشتن هر عقیده ای نمیتوان بازخواست نمود . البته جای تاسف است که در عمل تنها برخی از عقاید وادیان ومذاهب برسمیت شناخته شده است که باید درآینده حتما درآن تجدید نظر شود . در نهایت باید بدانیم که هر کس بر این باور است که باور او کامل است وتنها در سایه یک گفتمان سالم وبدون تعصب میتوان به عیوب باور خود پی برد وآنرا اصلاح نمود . هیچوقت برای اصلاح باورها دیر نیست .هرگز باورهای خودرا به دیگران تحمیل نکنید وبجای بیان عقاید خود از دیگران بپرسید. 2-احترام به قانون دومین وآخرین شرط زندگی اجتماعی است تازمانی که فرد تنها زندگی میکند مشکلی با کسی نخواهد داشت اما زندگی با دیگری سرآغاز مشکلات ودرگیری است.اولین مجموعه اجتماعی خانواده است وبعد اجتماعات سیاسی تا برسد به کشور وبعد سازمان ملل .در تمامی این اجتماعات قطعا احترام به عقاید دیگران مشگل گشا نیست چون درعمل عقاید گوناگون موجب تضاد ودرگیری میشود .برای حل این معضل احترام به قانون تنهاراه میباشد . چون قانون محصول اراده جمع است واحترام به قانون نوعی احترام به عقاید افراد است. شاید ریشه شرط اول زندگی اجتماعی به همین قانون باز گردد .چه عقیده یک فرد قانون درون اوست ودر بیرون هم قانون جمع است که از تلاقی قوانین درونی به یک برآیند میرسد. بنابراین اگر بطور کلی بگوئیم که احترام به قانون چه عقیده فردی وچه قوانین اجتماعی شرط لازم وکافی برای یک زندگی سالم میباشد کاملا سخنی بجاست.البته هر قانونی کامل نیست ومیتواند تغییر واصلاح گردد عقاید افراد در مباحث منطقی قابل اصلاحند وقوانین جامعه از طریق مجالس قانونگذاری نیز تغییر پذیر است .تنها یک مورد بطور استثنا وجودارد وآن انقلاب است که در سراسر عمر یک انسان شاید یکبار ویا دوبار روی دهد چرا که این قانون عمومی نیست .این روش شورش وطغیان علیه وضعیت موجود است که در فرد موجب میشود کلیه باورهای خود بدور ریخته وخودرا تخلیه کند ودوباره اندیشه خودرابسازد ودر جامعه بساط یک نظام را برچیده وسیستمی نو برپا کند ....... -
مدیریت گوهر ناشناخته ویا فراموش شده!؟
بنام خدا دانش بشری ازرشته های گوناگون تشکیل میشود که هریک در هر بخشی از نیاز بشر بکارمیرود. دانش ها هریک به تنهائی میتواند مورد بهره برداری افراد قرار گیرد مثلا در یک جنگل یک فرد میتواند در هر زمینه ای که مایل است در دانش های گوناگون فعالیت داشته باشد .اما یک دانش بشری وجودارد که مخصوص اجتماع وجمع است وآن علم مدیریت است . این دانش سابقه طولانی دارد اما در طول زمان نیز خود رشد نموده است که مثلا آنچه در گذشته بکار گرفته میشد امروزه تغییر کرده است .زمان ومکان وشرایط در علم مدیریت کارساز است .اهمیت این دانش در این است که جامعه فاقد مدیران آگاه از قافله تمدن عقب میمانند وبا هر ترفندی وثروتی دیگر قابل جبران نیست. قانون اساسی جمهوری اسلامی بویژه در بخش مدیریت کلان جامعه مانند رهبری وروسای سه قوه یکی از شرایط جدی متصدیان این مسوولیتهارا داشتن مدیریت قوی ووجود تدبیر وتدبر میداند . بخشی از این دانش محصول تجربه شخصی است مثلا مدتی در مدیریت کلان زیر نظر مدیر بالاتر کار کند تا بیاموزد .اما این امر کافی نیست ومسوولان ما باید دوره های مدیریت را در بهترین دانشگاه های دنیا ببینند . برای امر رهیری تنها فقاهت راهگشا نیست و تجربه عملی نیز کافی نمی باشد باید رشته مدیریت را طی کرد تا بتوان دریک جامعه مدیر موفق بود .فقه یک تخصص در احکام دین است ودراین رشته تخصصی مدیریت لحاظ نشده است . بخشی از دانش مدیریت در کلام مولا درنهج البلاغه آمده است اما این دانش نه چنان در دنیای اسلام پرورده شده ونه با شرایط تطبیق پیدا کرده است . مدیریت در سخنرانی وتریبون داشتن نیست .مدیریت مادر ایجاد بسترها برای پرورش همه علوم درکشور است . اگر جوانان مستعد ما از کشور مهاجرت میکنند ویا آنانکه در درون جامعه دل بکار نمی بندند همه ناشی از مدیریت نادرست ویا فقدان آن است . اعطای سمتها تقسیم کاروارزیابی امور محصول یک مدیریت کارآمد است وآنچه در جامعه ایران اسلامی مشاهده میشود ناشی از بی مدیریتی ویا ناتوانی درکاربرد این گوهر ناشناخته ویا فراموش شده است. وما نمونه بارز آنرا در معرفی نامزدان ریاست جمهوری ازسوی شورای نگهبان هستیم. ...... -
وظیفه اصلی حکومت اسلامی آبادی دنیای مردم است!
بنام خدا دین الهی دردو حیطه دارای مقررات است بخشی مربوط به امور فردی وعاقبت کار است وبخش دیگر مربوط به امور اجتماعی ودنیای مردم. در بخش اخروی مردم باید به تکالیف فردی خود عمل کنند واین امر در عهده مراجع دینی است که مقررات دین رادر رسالات عملیه آورده اند . در این مورد هرحکومتی حتی کمونیستی هم که برسرکارباشد وظایف فردی برقراراست وانسان آخرت خودرا با انجام آن تکالیف بهبود می بخشد و مراجع دینی تکلیفی در حل مشکلات اقتصادی مردم ندارند چه امکانات آنان محدود است . در بخش دنیوی وایجاد رفاه اجتماعی حکومت اسلامی وهر حکومتی متعهد است که این بخش را پیگیری کند چه هدف از تشکیل حکومت تامین امنیت ورفاه عمومی است والا مردم برای آخرت خود نیازی به دولت وهزینه کردن برای مسوولان ندارند . حکومت منتخب مردم است وخدمتگزار آنان ومتاسفانه عملا مسوولان ابتدا مشکلات خودرا حل میکنند واگر فرصتی پیش آمد بدرد مردم میرسند . حاکم دینی در نظام اسلامی برای ایجاد امنیت ورفاه مردم است وهمه پیامبران وامامان با این هدف آمده اند که اگر حکومتی تشکیل شد رفاه مردم را بهبود بخشند والا بعنوان راهنما آخرت مردم را پی میگیرند . بنابراین روحانیت حاکم در نظام باید ابتدا بدرد دنیای مردم برسند واگر نمیتوانند بروند کنار ومردم را درمسیر آخرتشان یاری کنند. ...... -
چگونه میتوان از زناشوئی لذت کامل برد؟
...... -
اجتماعي
(اجتماعي)-۱-بياد ياس كبود۲-ازدواج جوانان وحل مشكل۳-اخلاق نشانه افكار۴-داراييهاي مردم۵- نظام جوان۶-امار تقريبي جمعيت درايران ۷-دشمنان انسان وجامعه
...... -
اجتماعي
(اجتماعي)-۱-بياد ياس كبود۲-ازدواج جوانان وحل مشكل۳-اخلاق نشانه افكار۴-داراييهاي مردم۵- نظام جوان۶-امار تقريبي جمعيت درايران ۷-دشمنان انسان وجامعه
......