فلسفه
-
فلسفه هستی شناسی وعلوم
به نام خدا درآغاز زندگی بشر که خردمندی راآغاز نمود تنها فلسفه بود که ازان نام برده می شد. هنوز دانشی شناخته شده نبود .همه علوم در فلسغه اندرون بود. ولذا آنرا مادر علوم می نامیدند چرا که بمرور با انشعاب هر علمی فرزندی از مادر جدا می شد . بمرور آن قدر فرزندان زائیده شدند تا مادر دیگر امکان زایش نداشت وآنگاه از فلسفه تنها هستی یا وجود ماند وهستی شناسی تنها بازمانده آن فلسفه دیرین است . وجود یا هستی عام ترین مفهوم گیتی است وپایه همه علوم واین بار همه علوم موجود نیاز بمادر خود دارند وتا موقعیت خودرا در هستی شناسی مشخص نکنند ابترند. حتی خداشناسی ومعرفت شناسی بی آشنائی با هستی شناسی ابتر است هر علمی موضوعی دارد و مشخص ومحدود اما موضوع هستی شناسی نا محدود است در این دانش وجود وانواع واقسام آن بررسی می شود اعم از مادی مجرد ماهوی واعتباری مستقل یا وابسته و.... امروزه کسی نمیتواند از هستی شناسی بگریزد .ممکن است هیچ تخصصی نداشته باشد اما هستی شناسی تخصص نیست بلکه زندگی وهستی است وما همه موجودید ...... -
شناخت هستی یا کیهان وطبیعت
به نام خدا مثالی بزنم اگر ئیدروژن و اکسیژن را با هم ترکیب کنیم آب بوجود می آیدو اگر آب را تجزیه کنیم به آن دو عنصر برمیگردد. ترکیب دو عنصر موجب پدیدارشدن یک پدیده جدید است . این پدیده جدید برابر با ترکیب دو عنصر است یعنی دردرون هریک ازعناصر قدرتی است که درترکیب ظاهر میگردد .در نتیجه درهرعنصر علاوه بر خصوصیات ظاهری وباطنی قدرت پنهانی هست که تنها درترکیب با دیگر عنصر بروز میکند. اینک برمیگردیم به بزرگترین پدیده هستی که همان کیهان یا طبیعت است .این پدیده بزرگ را بصورت یک مجموعه درنظر بگیرید این پدیده خود از ترکیبات متعدد بوجود آمده است ومیتواند به عقب برگردد مانند یک فیلم سینمائی که میتوان آنرا به عقب برد. فیزیکدانان درمحاسبات آنرا به عقب برده اند تا یک میلیارد سال پیش وبعد تا 13 میلیارد سال پیش ورسیدند به نقطه آغازین پدیده هستی که یک نقطه یک چگالی متراکم با قدرت همه هستی که الان هست وهرآنچه که بعدا آشکار گردد. آنگاه آن نقطه مه بانگ شد و گسترده وانرژی ها پدید آمد مواد شکل گرفت با اشکال گوناگون واز آنها جانداران جانوران انسان...پدید آمد. در طول این تاریخ طولانی جز ترکیب هیچ عملی صورت نپذیرفته است و همه پدیده ها محصول ترکیب های گوناگون است اما هر ماده وانرژی حاوی خصوصیات ظاهری وپنهان خود بود ودرترکیب ظاهر شد. وهمه اینها وقتی به عقب برگردد در نقطه مه بانگ موجودی با قدرت بی نهایت منتظر حرکت بجلوست مه بانگ سرآغاز زمان ومکان وفضاست وماقبل ندارد یعنی قدیم است نتیجه اینکه براساس تحقیقات موجود توسط دانشمندان فیزیک میتوان نقطه اغاز را همان علت العلل یا خداوند دانست که هم پدیدار کننده زمان مکان فضا مواد انرژی واشکال گوناگون موجودات است وقدیم است وهرچه در طبیعت وکیهان هست در او نیز هست اما نکته اساسی اینست که دانش بشری در برابر نا شناخته ها یک قطره نیز بحساب نمیاید پس نباید ضد خدایان و کج اندیشان گمان کنند که همه چیزرا میدانند آنان نه ازتمامی انواع دیگر عناصر اشکال ماده وانواع انرژی آگاهی دارند ونه قادرند آنهارا رد کنند .بهتر است سکوت کنند وبه پیام دل خود گوش کنند....... -
براهین اثبات وجودخداوند
...... -
ازاسطوره تا واقعیت ویا برعکس
به نام خدا آنچه درباره اسطوره میگویند یک امر خیالی وغیر واقعی است برخلاف واقعیت . آیا اسطوره ها بدون پایه وبی اساسند ویا اینکه حاکی از یک واقعیتند؟ از نظر فلسفی عدم مایه ایجاد چیزی نمیشود واساسا عدم چیزی نیست که مایه حیات گردد. پس اسطوره نمیتواند بدون پایه واساس باشد. حتما چیزی بوده که موجب اسطوره شده است وآن واقعیتی که مکتوم است وروزی آشکار خواهدشد. ژول ورن تصورات خودرا ازکجا میاورد ؟ بینوایان هوگو از کجا زائیده شد ؟ فیلسوفان اسلامی معتقدند که عالمی قبل از عالم ناسوت یا ماده وجوددارد بنام ملکوت که بدان عالم سایه یا اشباح یا اظلام ویا ارواح میگویند. در این عالم پیش زمینه آینده قرار دارد و انسان بهنگام تخیل راهی آنجا میشود وچیزی را می بیند وآنرا بزبان میاورد ویا ترسیم میکند . گاه علتهای ناشناخته مارا دچار موارد وهم وبیان موهوم میکند اما اگر علت شناخته شود آنگاه دیگر موهوم نیست . آنچه در کتاب قرآن بعنوان قصص آمده است تماما واقعیات است واین از باورهای عقلانی یک مسلمان است . اما میتوانیم همه آنهارا اسطوره فرض کنیم و اسطوره ها دارای سابقه هستند وباید منتظر مشخص شدن آنها باشیم .بخشی را مورخان روشن کرده اند مانند موسی وعیسی ومحمد و برخی نیز هنوز درپرده ابهام است وروزی مکشوف خواهدشد .بنابراین اسطوره خود حکایت از یک واقعیت دارد. مساله بی دینی یا بی خدائی نیز ریشه در واقعیت خدا ودین دارد. بقول آن ضرب المثل تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها...... -
خداناباوری امری موهوم
به نام خدا خداناباوری امری موهوم وخیالی است یعنی آدمی به نبودن چیزی باور دارد. از او دلیلش را بخواهید اگر توانست برخداناوری خوددلیلی بیاورد. هرگز .این امر مثل اینستکه یک فیزیکدان صریحا اعلام کند برعدم وجود چیزی اذعان دارد در حالیکه تمام تلاش دانشمندان در مسیر یافتن چیزی واثبات آنند نه در راه اثبات عدم چیزی. بنابراین باور به عدم وجود خدا امری موهوم وخیالی است. درطول تاریخ بشر همیشه سه دسته انسانها بوده اند واینک نیز چنین است. دسته اول که اکثریت غالب مردم گیتی را شامل میشود خداباورانند از یکتا پرستی گرفته تا دیگر انواع آن دسته دوم که رقم کمتری را دربر دارد کسانی هستند که هنوز به خداباوری نرسیده اند ودر مسیر یافتن آنند ودسته سوم که بسیار اندکند ضد خداباورانندو بی دلیل مدام برطبل ضدیت با خدا ودین خدا وپیامبران خدا میزنند .اینان با اینکه اندکنند اما طبلشان پر سروصداست چون زر وزور وتزویر دراختیار اینان است . ثروت جهان وسلاح های مخرب در اختیار اینان قرار دارد و با این امکانات دست به تبلیغات گسترده علیه ادیان ومذاهب میزنند . از هیچ بیان زشتی پروا ندارند چرا که دین ندارند وحیا ندارند.گویا حیارا قورت داده اند وچیزی دربساط نیست.نشانه بارز این دسته کم تحملی آنها دربرابر نظرات مخالف است واز بیان اتهامات واهانت ابائی ندارند چراکه سلاحشان همین است. این گروه اندک بانیان مذاهب دروغین وتشکیلات گروه های افراطی در همه ادیان ومذاهبند . به تعبیر قرآن کریم اینان همان منافقان اصلی ومغضوبین اند که گرفتار عذاب الهی خواهند شد....... -
حکمت فلسفه عرفان نبوت وتخصص
به نام خدا دانش بشری بسیار گسترده شده است و ضرورتا رشته های گوناگون علمی ایجاد گردیده است شاید در سطح جهان بیش از 1000 رشته علمی وجودداشته باشد و برای آنها مراکز علمی ویا عملی ایجاد گردیده وانسانهائی درآن ها متخصص گردیده اند ودیگر انسانها درصورت نیاز به متخصص مراجعه میکنند. اما معارفی هست که مساله تخصص درآنها مطرح نیست بلکه همه انسانها بمیزان درکشان در آن درگیرند .این معارف براساس منشا پیدائی آن سه گونه است 1- فلسفه :جهان بینی برمبنای خرد وتعقل که دارنده آن فیلسوف است 2-عرفان:جهان بینی برمبنای شهود درونی ودل که دارنده آن عارف است نکته:حکمت جهان بینی برمبنای خرد وشهود درونی است ودارنده آن حکیم است 3- نبی :جهان بینی برمبنای وحی الهی که دارنده آن نبی یا پیامبر است بجز پیامبران که منصوب خداوندند هر انسانی با مجموعه آگاهی های خود یا فیلسوف است یا حکیم ویا عارف واین امر هرگز تخصص تلقی نمیشود زیرا معرفتی است که هر فرد بدان دست یافته است. البته کسانیکه با فلسفه ها حکمتها وعرفان های گوناگون آشنائی پیدا میکنند جدای از جهان بینی خود دراین زمینه ها نیز تخصص دارند. ...... -
بدن مثالی چیست؟
به نام خدا وقتی ما ازدنیا میرویم با بدن مثالی وارد عالم برزخ می شویم در دوران حیات برروی پیکر مادی پیکر دیگری رشد میکند که قابل رویت با چشم مادی نیست زمانیکه مرگ فرا میرسد یعنی روح دیگر قادر به مدیریت پیکر مادی نیست بزمین می افتد وروح ما در پیکر مثالی بزندگی ادامه میدهد . برایتان مثالی بزنم تا مطلب روشن شود مار هرچند مدت پوسته جدیدی در میاورد پوسته ای درزیر پوسته موجود. زمانیکه عمر پوسته موجو د تمام میشود ازدرون آن بیرون میاید با پوسته جدید. اما درمورد پیکر مثالی این پیکر برروی پیکر مادی رشد میکند . حال درنظر بگیرید که انسانی ایستاده است وبعلت یک سکته قلبی میبینیم که در خیابان سقوط میکند این چیزی است که ما بچشم ظاهر می بینیم اما در همان حال روح در بدن مثالی کاملا ایستاده و به پیکر مادی خود می نگرد . او درواقع الان در عالم برزخ است تا زمان رستاخیز فرا رسد...... -
روایت حضرت آدم وانسان خردمند
به نام خدا درباره پیدائی آدم کتب آسمانی روایتی را نقل کرده اند که تاریخ آن به 10 هزارسال پیش میرسد که همگان ازآن آگاهند ولی باطرح نظریه داروین وتحقیقات علمی دانشمندان ومشخص شدن درخت حیات انسان آغازین داستان دیگری پیدا کرد واینکه انسان خردمند امروزی در طی200هزارتا 100هزارسال پیش تکامل یافتند.اگر چه هنوز تحقیقات ادامه دارد وحلقه مفقوده همچنان پا برجاست آیا میتوان با همین آگاهی های موجود در کتب مقدس وتحقیقات دانشمندان زیست شناس این فاصله زمانی میان این دو آدم وانسان (آغازگران)را توجیه نمود؟ بنده براین باورم که هرگز میان علم ودین تعارض وتضادی وجودندارد واگر علم تجربی بطور صحیح بدست آید خود مفسر مطالب موجوددرکتاب آسمانی است .در این مورد نظر بنده بدین شرح است: یک:در تاریخ ادیان قید شده که انسانهای آن دوران مانند آدم وفرزندان وی عمرهای طولانی داشته اند.بنابراین میتوان فرض کرد که تاریخ پیدائی حضرت آدم را میتوان به عقب برد تا زمان پیدائی انسان خردمند وبا یکی شدن تاریخ آغاز آدم وانسان روایت دینی وعلمی متحد میگرددوداستان آدم وفرزندان او با عمرهای دراز ادامه دارد تا توفان نوح و همه آنها از میان میروند وبا فروکش کردن آب زندگی نوینی آغاز میگردد. دراین تحلیل تنها یک شجره نامه برای انسان وجوددارد دو:اگر نخواهیم این فاصله را پر کنیم در این صورت داستان حضرت آدم دیگر روایت انسان نخستین نیست بلکه قصه اولین پیامبر خداست که در زمان موعود برای انسانهای آن زمان گسیل شد تا مردم را به دین خدا دعوت کند.در این وجه آدم اولین نبی است نه اولین انسان خردمند امروزی در این تحلیل در کنار شجره نامه انسان شجره نامه پیامبران وجانشینان آنهاست که ازآدم آغاز وبا مهدی موعود در پایان عمر انسان خاتمه می یابد. باید تا پایان تحقیقات دانشمندان شکیبا باشیم ...... -
فرگشت وتکامل
...... -
انسانیت پایه اصلی پیروزی انسان
به نام خدا میان انسان وحیوان مرز ی کوتاه است که شک می باشد .تا زمانیکه این شک برطرف نشود وانسان به خودباوری نرسد همچنان درآن مرز گرفتار است مانند جانوری دوپا که برای ورود به انسانیت سگدو میزند. اما با رفع شک وارد فضای انسانیت میشود وبرای موفقیت همین گذر ازاین گرفتاری کافی است . آدمی چه بخداباوری برسد یا نرسد دارای خردمندی است و میتواند با این ابزار خودرا حتی لنگان به مقصد برساند. در کلام بزرگان مواردی هست که بدانها اشاره می کنم. 1-امام حسین در کارزار نبرد بدشمن خود فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید .مثلا به زنان حمله نکنید یا بیماران راآزار ندهید این کلام مفهومش اینستکه در انسانیت آزادگی هست ونیازی نیست که آدمی خداباور باشد 2- قرآن کریم می فرماید مومنان کسانی هستند که به سخنان گوش فرا میدهند وبهترین آنهارا برمیگزینند . مفهوم روشن است عقل آدمی میتواند بهترین رابرگزیند همانگونه که در بازار بهترین جنس را انتخاب میکند 3- امام علی فرمودند به کلام بنگر نه گوینده . مراد اینستکه هر کسی میتواند سخنی درست بگوید حتی شیطان که درموردی نوح را نصیحت کرد 4-جامعه با کفر میزید اما باستم هرگز .مراد اینستکه حکومت عدل میتواندکافر باشد ومستدام اما حکومت ظلم اگر چه دینی باشد سقوط میکند مثالها بسیاراست حکومت سبا دریمن که کافربودند وعادل وحکومت بنی امیه وعباسی وکلیسای قرون وسطی ویا حکومت دینی صهیونیسم ووهابیت بخشی سقوط کردند وبخشی هم درحال سقوطند حاصل آدمی با همین خردمندی که دردرون دارد میتواند پیروز شود واگر بفرض خداناباور باشد باعتقاد بنده در لحظات مرگ پرده ها کنار میرود وحقیقت را می یابد و می پذیرد وموفق ازدنیا میرود ......