فلسفه
-
سه حقیقت دست یافته بشریت
...... -
مساله فرگشت وتکامل
...... -
آزادی تعریف اقسام وحدود آن
بنام خدا آنچه می نویسم باختصار دریافت خود بنده است از دین اسلام ومذهب اهلبیت تعریف:آزادی یعنی قدرت انتخاب وبعبارتی اختیار یعنی فرد بتواند ازمیان چند چیز یکی را برگزیند ویا اساسا برنگزیند. اقسام:آزادی یا نظری است ویا عملی وهمچنین فردی است ویا اجتماعی حدود: 1-آزادی نظری یعنی آزادی دراندیشه وتوان انتخاب آن. در این مورد فرد آزاد است که هر دین مذهب ایده یا فکری را برگزیند. این اصل کاملا بدیهی وعقلانی است چرا که امری پنهان ودرونی است وقابل مشاهده دیگران نیست ولذا عموما در قوانین اساسی قید نمیگردد اما ممکن است عده ای با تفتیش عقاید آنرا خدشه دار کنند ولذا اصل23 قانون اساسی تفتیش عقایدرا ممنوع کرده است هیچکس رانمی توان به صرف داشتن عقیده ای موردتعرض ومواخذه قرار داد. این اصل ضمانت اجرای اصل آزادی دراندیشه است. 2-آزادی عملی یعنی آزادی درانجام یا عدم انجام کاری. یک:فردی :یک فرد مسلمان پیرو اهلبیت در انجام عمل یا عکس آن تابع ضوابط مقرر ازسوی مرجع دینی خود است ونمی تواند بمیل خود عمل کند والا مسئوول است. مگر آنکه در چارچوب مقررات دین بتواند در عمل دینی تغییر دهد مانند موارد ضرورت ومصلحت. دراینجا آزاد است که با مسئوولیت خود تصمیم بگیرد.این بخش ازآزاددی دررسالات عملیه مراجع دینی آمده است.(آزادی درچارچوب فتاوا) دو:اجتماعی:یک فرد مسلمان پیرو اهلبیت در هر جامعه ای که زندگی میکند تابع مقررات وقوانین آن جامعه است یعنی تابع اراده عمومی است ونمی تواند خلاف آن عمل کند واگر بهردلیل دچار مشکل شود میتواند با پذیرش مسوولیت آن خلاف مقررات جامعه عمل کند.(آزادی درچارچوب قانون) انواع آزادی های اجتماعی دربخش حقوق ملت درقانون اساسی آمده است. این مطلب میتواند با نظرات دوستان گسترده تر گردد....... -
بشریت همراه با سه تفکر
بنام خدا اگر پهنه کره خاکی را در طول دوران ها بررسی کنیم اجمالا به چنین نتایجی برمی خوریم یک:خاوردور تا شبه قاره هند در تسخیر عارفان وعرفان های گوناگون بوده وهست ومعمولا زمان حال را درمی یابند دو:اروپا وغرب با مرکزیت یونان در تسخیر فلاسفه وعلم بوده وهستند ومعمولا به گذشته بیشتر توجه دارند سه:خاورمیانه وشمال آفریقا در تسخیر پیامبران ووحی بوده وهست ومعمولا بیشتر به آینده توجه دارند نکته:قاره آمریکا واقیانوسیه هنوز کشف نشده بود اینکه چگونه این گوناگونی تفکر درمناطق زمین بوجود آمده خود داستان دیگری است .در تاریخ ادیان منشا تفکر اصلی خاورمیانه بوده وازآنجا به دوردستها رفته ومسیر دیگری را طی کرده است ویا اینکه ازابتدا همینگونه بوده است .نمیدانم اما دریافتهای انسان درطول تاریخ از سه منشا وحی عقل ودل بوده است که اولی وسومی محصول تجربه اعم از ظاهر وباطن بوده ودومی محصول تفکر ذهنی بشر. باید همه انهارا قدر دانست وتلاش نمود تا زنگارها ازانها دور شود ودریافت های عرفانی وعقلانی ووحیانی بصورت سالم در اختیار انسان قرار گیرد . با کلامی از ملا صدرای شیرازی این مختصررا به پایان میبرم. اصالت وجود پس از قرن ها که در اروپا اصالت ماهیت جایگاه محکمی داشت بوسیله ملاصدرا کشف وبه جهان بشری عرضه شد .ازوی پرسیدند که چگونه بدین امر مهم دست یافتید؟ گفتند با جمع برهان وعرفان قرآن بدان دست یافتم. ومراد همان بهره بردن ازعقل ودل ووحی است. ...... -
وجوب امتناع امکان
بنام خدا فیلسوفان وحکیمان اسلامی درباره اقسام وجود قائل به سه قسمند واجب الوجود- ممتنع الوجود وممکن الوجود اولی باید باشد ودومی نمیتواند باشد وسومی هم میتواند باشد وهم نباشد. واجب الوجود تنها ذات خداوند است و ممتنع الوجود جمع نقیضین است(عدم ذاتی) وسایر موجودات ممکن الوجودند. پس موجود یا واجب است ویا ممکن وهردو باید اثبات گردد وآنچه قابل اثبات نیست عدم است . بنابراین نویسندگان وسخنوران در گفتار ونوشتار خود باید امری وجودی را اثبات کنند نه اینکه نبود چیزی را اثبات کنند که امکان پذیر نیست وهر چیزی را که نمیتوان اثبات کرد تنها یک ادعاست وقابل ردهم نیست زیرا روزی ممکن است اثبات گردد. برای مثال اگر کسی به خداوند معتقد است باید آنرا اثبات کند واگر نتوانست فرد مخالف نمیتواند ادعای اورا رد کند بلکه باید دردایره امکان قرار دهد شاید روزی اثبات شد چرا که ممتنع الوجود نیست که عقلا قابلیت وجودندارد. مثالی هم ازحسیات بزنم درقدیم گفته میشد غول یا دیو یا جن وجودداشته است .آیا وجودداشته یا نداشته ؟ پاسخ علمی اینستکه تا کنون اثبات نشده است اما قابل ردهم نیست وممکن است روزی اثبات شودچون ممتنع الوجود نیست. حکیم ابوعلی سینا هرگاه در پاسخ سوالی درمی ماندند آنرا دربقعه امکان قرار میدادند. ...... -
مرکزهستی کجاست؟
بنام خدا اگر با بیگ بنگ جهان در اطراف با سرعت یکسان گسترش یافته ومی یابد پس مرکز هستی همان نقطه مه بانگ است. اما چون گیتی محدود به مه بانگ شناخته شده نیست وبی نهایت مه بانگ روی داده وخواهدداد پس مرکز هستی نیز در همه نقاط انفجارات در سراسر گیتی پراکنده است و فاصله هر نقطه تا انتهای هستی که بی نهایت است با یکدیگر مساوی است پس همه نقاط گیتی مرکز هستی تلقی میگردد . البته این از زاویه هندسی کاملا قابل درک است . اما حقیقت اینکه خداوند در همه جای هستی حضور دارد وجائی نیست که خالی از او باشد پس دردرون هر موجودی وهر سلولی وهر اتمی میتوان مرکز هستی را یافت .چه خداوند دردرون همه موجودات هست پس هر موجودی میتواند مرکز هستی باشد وهر موجودی باندازه ظرفیت خود میتواند خداوندرا درک کند وبا هستی درارتباط باشد .البته در جهان مادی فاصله ها مارا ازیکدیگر دور ونزدیک قرار میدهد اما با خروج از حجاب مادی همه فاصله ها کنار میرود وهمه همه را در کنار خود می یابند چون خداوند در همه موجودات هست پس همه موجودات همدیگررا درکنار هم می یابند سرعت وفاصله وحرکت مفهوم خودرا ازدست میدهد تنها ظرفیت درک حقیقت میتواند در معنی فاصله ایجاد کند ....... -
وضعیت گیتی پیش از بیگ بنگ یا انفجار بزرگ؟
بنام خدا دانشمندان براین باورند که اگر ما به عقب برگردیم در 8/13 میلیارد سال پیش به نقطه صفر میرسیم که درآن لحظه رویداد انفجار بزرگ (مه بانگ) روی داده است وگیتی ما بوجود آمده است وبا انبساط گسترش پیدا کرده است . حال سوال اینستکه پیش از آن تاریخ جهان چگونه بوده است؟ آیا سکوت مطلق وجودداشت ؟ چه مدت؟ قاعدتا انسان نمیتواند پاسخ علمی به این سوالات بدهد اما آنچه از کتب وحی بر می آید اینستکه خداوند همیشه در آفرینش بوده وسکوت درآن راه ندارد او فعال ما یشاء بوده وهست .بنابراین این مه بانگ نه اولین انفجار بوده ونه آخرین بلکه انفجارات متعدد ایجاد شده وبخشی از جهان را ساخته است وما در مه بانگ خود قرار داریم . کمااینکه سیاراتی بوده ودیگر نیستند ویا سیاراتی نبوده وبعدا پیدا میشوند. بنابراین ازازل خداوند دست در آفرینش گیتی با انفجارات بزرگ بوده وهست وخواهد بود وبشر نه میتواند ونه ضرورتی دارد که بهمه آنها احاطه پیدا کند آنچه برای انسان مهم است شناخت جهانی است که درآن زیست میکند ومقصد بعدی کجاست؟ ...... -
آزادی وسیله است نه هدف
به نام خدا در تعریف آزادی آمده است(ویکی پدیا) آزادی امکان عملی کردن تصمیمهایی است که فرد یا جامعه به میل یا اراده خود میگیرد .این مفهوم در ادیان با واژه اختیار ومختاربکاررفته است. بدین معنا که مسوولیت زمانی برکسی بار میگردد که دارای اختیار باشد والا فرد مجبور ومکره مختار نیست ازطرف دیگر فرد تا به بلوغ لازم نرسد نیز صاحب اختیار نیست ومسوولیتی متوجه او نمیگردد چراکه شرط برخورداری ازآزادی وجودعقل وخردمندی است. آنچه در مورد آزادی مطرح است اینستکه نفس آزادی خود یک هدف نیست بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف است . اگر بکسی بگوئیم دنبال چه هستید؟ بگوید آزادی سوال بعدی اینستکه آزادی برای چه میخواهید ؟ در اینجا هدف آزادی آشکار میگردد. مانند آزادی بیان مذهب رسانه حزب تجمعات وغیره خداوند آدمی را آزاد آفریده تا در زمان درک امور آگاهانه وآزادانه راه خودرا برگزیند وطبعا انتخاب راه موجب مسوولیت میشود ودر نهایت پاسخگوی انتخاب خود نیز خواهد بود. وقتی کسی کشوری را برگزید یعنی قوانین مردم آنرا انتخاب کرده است. وقتی فردی دینی را برمیگزیند یعنی قوانین آن دین را می پذیرد .بنابراین آزادی صرف مفهومی ندارد مگر بی بندو باری و آنارشیسم البته پس از هر انتخابی میتوان قوانین را نقد نمود واین هم حقی است که در کنار هر انتخابی وجوددارد که این نقد میتواند موجب اصلاح قانون ویا رفع اشکال منتقد گردد. ...... -
فلسفه
تعريف-وجود واقسام ان-ماهيت واقسام ان-مقولات-ومسايل مختلف فلسفي
......