حقوق
-
مکتوبات وگفتارهای رهبری ومردم
بنام خدا مایلم دراین مطلب کوتاه آنچه ازرهبری نظام صادر میشود ومرتبط با مردم است را بطور منظم بنویسم. یک:سیاستهای کلی نظام بموجب اصل 110 قانون اساسی این سیاستها با مشورت مجمع تشخیص مصلحت نظام تنظیم وبه مسوولان کشور ابلاغ میگردد.اینها چون درحکم قانون است در روزنامه رسمی کشور درج میگردد ودر صدا وسیما نیز منتشر میشود .طرف این سیاستها مسوولان سه قوه وخود نهاد رهبری است که نظارت براجرای آن نیز برعهده مجمع تشخیص مصلحت نظام است. دو:احکام حکومتی بموجب قانون اساسی رهبری بعنوان ولی فقیه در چارچوب قانون ولاین عامه داشته ومیتوانند حکم حکومتی صادر کنند این احکام تنها متوجه مسوولی است که بوی ابلاغ میگردد وممکن است در صدا وسیم منتشر شود ویا نشود مسوولیت پیگیری امرهم با نهاد رهبری است. سه:فتاوای فقهی چون رهبری خود مرجع دینی هستند در این زمینه فتاوائی صادر میکنند که تنها متوجه پیروان ایشان است. این فتاوا در سایت ایشان موجود ومحتملا ممکن است در صدا وسیما هم منتشر شود. چهار:نظرات سیاسی واجتماعی رهبری بعنوان یک چهره روحانی وسیاسی خود دارای نظراتی هستند که در منابر وتریبون هائی برای حضار وهمگان اعلام میکنند .اینها نظرات ایشان است ومیتواند مورد نقد توسط هر کسی قرار گیرد نه الزامی در قبول آن وجوددارد ونه اینکه مخالفت باآن مخالفت با نظام باشد. بیشترین درگیری های سیاسی درکشور ورسانه ها در این زمینه است . وهرگروهی میتواند آن نظرات را پذیرفته ویا نقد کند ونمیتوان مردم را به قبول آن ملزم نمود. ...... -
منشور حقوق شهروندی
منشور حقوق شهروندی...... -
اشکالی اساسی درنمایندگان مجلس خبرگان رهبری
بنام خدا طبق اصل 107 مجلس خبرگان رهبری برای یک امر تشکیل میگردد وآن تعیین رهبراست وبدنبال آن پیگیری امور رهبر تا چنانچه یکی ازشروط رهبری را فاقد گردید برکنار ورهبر جدید نصب کند. در عمل اشکالاتی برنمایندگان مجلس خبرگان وارد شده که در نتیجه مجلس خبرگان نمی تواند آنگونه که باید برامور رهبری نظارت کند عمل نماید. در اینجا دومورد را مینویسم. طبق اصل109 رهبری باید دارای صلاحیت علمی برای افتا عدالت تقوا بینش سیاسی اجتماعی تدبیر شجاعت مدیریت وقدرت کافی برای رهبری باشد. برای تشخیص این شروط درافراد چه کسانی صلاحیت دارند؟ آیا هر مجتهدی دارای چنین صلاحیتی هست؟ بعضا می بینیم که برخی ازآنان فاقد برخی صلاحیتها هستند. که البته این برعهده شورای نگهبان است تا دقت لازم بعمل آورد ویا اینکه مردم درانتخاب خود دقت کنند. این اولین اشکال اشکال مهمتر اینستکه نمایندگان مردم در خبرگان خود منصوب رهبری ویا کس دیگری میشوند در این صورت چگونه میتوانند بوظیفه خود عمل کنند .دقت کنید نمایندگان خود در نصب رهبری صاحب رای اند آنگاه رهبری آنهارا به منصبی برساند.آیا میشود کسی نماینده مردم وهم رهبر باشد؟ آیا تناقضی روی نمیدهد؟ آیا امکان دارد میان منافع مردم ورهبری یکی را انتخاب کند که در جهت نفع خودباشد.هم اینک طبق قانون اساسی (141)نمایندگان مردم درمجلس شورای اسلامی حق ندارند در قوای دیگر ویا مشاغل تجاری وارد شوند والا اعتبار آنها سلب میشود.حال درنظر بگیریم که مردم فردی را تعیین کنند وآن شخص ازسوی رهبری به امامت جمعه یا آستان ها ویا بنیادها منصوب شوند آیا دیگر قادر خواهد بود تا درمورد شروط رهبری تصمیم بگیرد؟ هرفرد یا باید نماینده مردم باشد ویا منصوب رهبری واینجاست که درعمل پارادوکس مشاهده میگردد که باید درانتخابات آینده همه این اشکالات برطرف شود.یا کسانی که منصوب رهبریند استعفا بدهند ویا اینکه بنمایندگی انتخاب نشوند. ...... -
صلاحیت رسیدگی به امور رهبری
بنام خدا اخیرا رهبری نظام سخنان مهمی درباره مسوولیت بیان فرمودند که راهگشای صلاحیت رسیدگی به امور رهبری است. طبق قانون اساسی خبرگان رهبری پس از تعیین رهبر حکم ایشان را صادر میکنند .پس از این حکم باستناد اصل110 فرماندهی کل قوا برعهده ایشان قرار میگیرد. این تنها سمتی است که حکمی برای آن صادر نمیشود وبموجب قانون اساسی است .ایشان بموجب قانون اساسی احکام مدیران صدا وسیما وقوه قضائیه وهمچنین احکام ولائی سایر موارد را صادر میکنند وازجمله سرپرست دفتر ایشان. بنابراین صلاحیتها برای رسیدگی به امور رهبری بشرح زیر خواهد بود. 1-صلاحیت مجلس خبرگان رهبری در رسیدگی به امور نیروهای مسلح ودفتر ایشان 2-صلاحیت قوای سه گانه درسایر موارد با توجه به جنبه تقنینی اجرائی وقضائی ...... -
مجمع تشخیص مصلحت نظام در پرده ابهام!
بنام خدا پس از فوت مرحوم هاشمی تعیین ریاست مجمع در پرده ابهام قرار دارد وهرچند گاه گمانه زنی نسبت بفردی میشود. اگر با توجه به اصل 113 قانون اساسی رئیس مجمع شخصیت حقوقی رئیس جمهور قرار داشت با فوت یا برکناری رئیس جمهور رئیس جمهور بعدی جایگزین میشد وهیچگاه این مجمع دچار توقف یا رکود نمیگردید و یا اینکه گمانه زنی ها برای ریاست آن مطرح شود . انشاء الله که رهبری نظام تکلیف این امررا برای همیشه حل خواهند فرمود. اما یک نکته هم باقی است وآن اینستکه در اوائل انقلاب در موارد مصلحت با اجازه امام راحل نمایند گان مجلس شورای اسلامی با دوسوم آراء تصمیم میگرفتند که متاسفانه دراصلاح قانون مجمع تشخیص جایگزین شد که این امر بنوعی واگذاری امر تشخیص مصلحت از نمایندگان مردم به منصوبان رهبری شد که خود نوعی عقب نشینی در امر مردمسالاری است . امید است که در آینده در تغییر قانون اساسی این امر بهمان رویه اول انقلاب برگردد....... -
ازدواج سفید همان ازدواج حقیقی است
بنام خداپدیده ازدواج سفید مدتهاست در جامعه ایران مطرح شده وعموما با برخورد شدید در سطح رهبران دینی قرار گرفته است اما همچنان در سطوح پائینی جامعه رو به رشد است. ازدواج سفید چیست؟ وچه فرقی با ازدواج موجود درجامعه دارد؟ازدواج سفید در واقع همان ازدواج است اما بدون تشریفات وسنت های ایرانی که برآن بار گردیده است و موجب مشکلاتی شده است.اگر سری به دادگستری بزنیم با پرونده های بسیاری در امر جدائی واختلافات خانوادگی برخورد می کنیم که بخش عمده ای از این مشکلات محصول سنت ها وتشریفات اضافی است که در امر ازدواج پدید آمده است ودر نتیجه مردم یا از ازدواج گریزانند ویا اینکه قادر به انجام آن نیستند ولذا بدنبال راه حلی میگردند که نیاز طبیعی خودرا بگونه ای برطرف کنند که هم مشکلات ازدواج موجود گریبان آنهارا نگیرد وهم از نظر قانونی برای آنان مشکل عمده ای پیش نیاید.بعبارت دیگر ازدواج سفید همان ازدواج قانونی است بدون تشریفات وفرار از مقررات دست وپاگیرولذا نباید آنرا با امر زنا مقایسه کرد. زنا امری است درمیان دوانسان بدون علقه زوجیت در حالیکه در ازدواج سفید این علقه وجوددارد .برخی از موارد دست وپاگیر درامر ازدواج عبارتند از:وجود مهریه های کلان-وجود برگزاری مراسم گوناگون وهزینه بردار-وجود ثبت ازدواج در موارد ازدواج موقت ومتعه-اصرار بر انجام امر در دفاتر ازدواج-وجود تکالیف وحقوق سنگین در شرایط ازدواج-دخالت دیگران در امور ازدواج-در ازدواج سفید همه این امور حذف ویا به حداقل میرسد مثلا اگر دو فرد اگر مایلند با هم در سکوت وآرامش وبدون آگاهی دیگران زندگی کنند ظرف 5 دقیقه میتوانند با رعایت برخی ضوابط بهمدیگر محرم گردیده وزندگی مشترک را تا زمانیکه مایلند دنبال کنند وهرگاه تمایل نداشتند از هم جدا شوند بدون هیچگونه اختلاف وتشریفات .تمامی این موارد در چارچوب قانون ومقررات است وتنها شرط اینستکه بی جهت به اینان گیر ندهند ومانع زندگی مشترکشان نشوند واز مقررات غولی برای اینان نسازند. فقط همین -
شیوه های مدیریتی ولایت فقیه
بنام خدامدیریت ولایت فقیه وشیوه های آن بستگی به نحوه انتخاب ولی فقیه در هر کشوری دارد.که بنظر سه گونه ممکن است.یک:انتخاب اقلیت: ممکن است در انتخاب ولی فقیه اقلیتی قوی وصاحب نفوذ دخیل باشند ورای اکثریت مردم موثر نیست مثلا اینکه صاحبان زر یا زور ویا تزویرانتخاب کنندگان اصلی باشند .در این صورت ولی فقیه فردی مستبد واقدامات خودرا بنام خدا ودرجهت منافع اقلیتی انجام میدهد . چنین مواردی درتاریخ نمونه های بسیار دارد مانند خلفای اموی وعباسی وعثمانی وشاید پدیده طالبان والقاعده وداعش را نمونه های امروزی آن مدیریت محسوب نمود.در قرون وسطی در حکومتهای کشیشان مسیحی ویا تاریخ پادشاهان یهود بوضوح اینگونه شیوه مدیریتی دینی دیده شده است.دو:انتخاب اکثریت خود خواه:ممکن است در انتخاب ولی فقیه اکثریت قاطع مردم نقش داشته باشند اما مردمی که بیشتر طالب دنیایند وانتظار دارند ولی فقیه زندگی آنان راتامین کند .در این صورت شیوه مدیریتی در مسیر خواسته های مردم است ومدام تغییر میکند وعملا ولی فقیه خود تصمیم گیر نیست وجامعه خواسته های خودرا بر او تحمیل میکند . گویا او نماینده مردم است نه نماینده امام معصوم وخداوند. طبیعی است که این جامعه بیشتر بسوی سوسیالیزم است تا خداگرایانه. نمونه این گونه مدیریت کمتر درتاریخ مشاهده میشود وشاید دوره ای از نظام جمهوری اسلامی براین منوال گذشته است.س:انتخاب اکثریت خدا خواه:در این شیوه ولی فقیه همچنان توسط اکثریت مردم برگزیده میشود اما نه برای تامین دنیای آنان بلکه او نماینده امام معصوم است وباید جامعه رابراساس دین الهی اداره کند وشیوه این اداره همان شیوه مدیریت خداوند وامام معصوم برجامعه بشری است .دو ویژگی دراین مدیریت وجوددارد1-اینکه قانونمدار است چه براساس تعهدی که داده است نباید خلف وعده کند وچون پای قانون اساسی را امضا نموده باید بدان متعهد ووفادار باشد.2-عادل ودادگر است چه طبق اراده الهی هیچ حدی براختیارات خدا ومعصوم وجودندارد جز اینکه براساس عدالت اقدام کند ولذا ولی فقیه در مواردی که خلا قانونی هست میتواند اقدام کند اما تنها براساس مشی عادلانهنمونه این شیوه مدیریتی را شاید در برهه هائی از تاریخ انقلاب اسلامی بتوان مشاهده نمود....... -
حکم هنرها دردین خدا چیست؟
بنام خداهرعملی که انسان انجام میدهد یا مبتنی بر احساس است ویا بدون آن اولی راهنر نامیده اند. مثلا آدمی غذا میخورد یا راه میرود اما گاهی می نوازد ویا می سراید .این دومورد اخیر که همراه با احساس درونی است هنر است وسایر موارد میتواند صنعت تجارت ویا ورزش تلقی شود.هنرهای شناخته شده جهان امروز 8 مورد است شعر- نقاشی- موسیقی-رقص-پیکرتراشی-تآتر-سینما-انیمیشن با اقسام آنهاهمه هنرها وسایر اعمال آدمی مجاز ومباح اند چرا که اصل در علوم گوناگون ازجمله فقه طهارت –صحت- حلالیت-واباحه است .یعنی همه اشیا واعمال موجود درطبیعت وانسان پاک اند ودرست اند وحلالند ومباح ومجاز مگر آنکه در آیات الهی ویا سنت معصومان صریحا موردی برنجاست –حرمت-بطلان وجود داشته باشد.مثلا اینکه درقرآن کریم نجاست خوک وحرمت شرب خمر صریحا آمده است.در مورد هنرها هیچ آیه ویا روایتی صریحا آنهارا حرا م وممنوع نکرده است.مگر آنکه آن هنر به حرامی دیگر آلوده شده باشد چراکه شی آلوده موجب آلودگی شی دیگری میشود مثلا اگر خوک نجس است وبا گوشت دیگر برخورد کند آنرا آلوده میکند وآنهم قابل خوردن نیست مگر با یک پاک کننده پاک گردد. بنابراین اگر درمواردی هنری ممنوع شده است بدلیل ذاتی آن نیست مثلا اگر هنری به انسان زیان برساند پزشک شنیدن موزیک را ممنوع کند ویا موجب فساد درانسان شود مانند اینکه یک نقاشی یا مجسمه موجب تحریک آدمی وسقوط درمنجلاب شهوت بگردد این هنرها حرامند چون آدمی را بسقوط میکشاند . بنابراین هنر فی ذاته مباح است چرا که اصل براباحه است اما اگر موجب زیان وفساد گردد عقلا وشرعا حرام میگردد.زمانیکه آدم در بهشت قرار گرفت اورا آزاد گذاشتند تا هرجا برود هر چیزی بخورد وهرکاری بکند تنها یک امر ممنوع شد . بمرور براین حرام ها وممنوعیت ها افزوده شد تا دردین اسلام که النهایه حداکثر تا یک صد مورد گردیده است. این موارد در رسالات عملیه آمده است. البته همین شیوه استدلال را میتوان درمورد واجبات نیز بکاربرد.
......
حرامها
واجبات -
قانون یا حکم رهبری کدامیک؟
بنام خدا
میدانیم که قانون برای همه لازم الاجراست وطبق قانون اساسی همه دربرابر قانون یکسانند .از طرف دیگر احکام حکومتی یا احکام رهبری نیزدر حکم قانون است وآن هم لازم الاجراست .حال این پرسش بوجود میاید که کدامیک بردیگری رجحان دارد؟ ویا بعبارت درستتر کدامیک میتواند دیگری را نقض کند؟
پاسخ بدین پرسش در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است.فرض بگیریم دولت منتخب ویا مجلس شورا طبق قانونی تصمیم بگیرند پایتخت را در مثلا استان دیگری ایجاد کنند.آیا رهبری میتواند این قانون را نسخ کند ؟پاسخ آنستکه خیر چون همه ازجمله رهبری دربرابر قانون یکسانند وقانون لازم الاجراست مگر آنکه برخی ازقواازرهبری درخواست کنند که موقتا این قانون اجرا نشود در اینصورت با تصمیم رهبری موقتا اجرا متوقف میگردد وپس از گذر دوره موقت قانون اجرا میگردد.
اما فرض کنیم که قانونی دراین مورد وجودندارد ورهبری تصمیم گرفتند تا پایتخت درمکان دیگری ایجاد شود آیا این تصمیم نهائی است؟ پاسخ اینست که خیر اگر نمایندگان مردم ویا دولت منتخب موافق نباشند میتوانند قانونی را برای نسخ آن تصویب کنند .اگرچه این قانون در شورای نگهبان بدلیل حکم رهبری رد میشود اما با اصرار نمایندگان به مجمع تشخیص مصلحت میرود وچنانچه درآنجا تصویب شد حکم رهبری منتفی میگردد.
با توجه به موارد یادشده معلوم شد که در میان قانون وحکم رهبری آنچه تصمیم نهائی خواهدبود قانون است وبعبارت دیگر مردم تصمیم نهائی را میگیرند.کما اینکه در تاریخ معصومان ما همیشه به خواسته مردم تن دردادند. ضمنا بارها رهبری قانون را فصل الخطاب اعلام داشته اند.
...... -
آیا میتوان درسیاستهای کلی نظام تغییراتی بعمل آورد؟
بنام خداطبق قانون اساسی سیاستهای کلی نظام با مشورت با مجمع تشخیص توسط رهبری نظام به نهادهای کشور ابلاغ میگردد. البته در بخش دفاعی ویا فرهنگی این سیاستها با شورای عالی امنیت ملی ویا شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهدبود. اینک پرسش اصلی اینستکه آیا مردم میتوانند در اینگونه سیاستها تغییری ایجاد کنند وچگونه؟میدانیم که طبق قانون اساسی سیاستهای جزئی وبرنامه ها توسط دولت ومجلس طراحی وتصویب میشود وممکن است مردم در پاره ای از سیاستهای کلی دچار مشکل شوند ولذا یا مستقیما خواسته های خودرا به رهبری نظام اعلام میکنند ویا اینکه ازطریق نمایندگان خود در مجلس ودولت پیگیر میشوند . لایحه مورد نظر ویا طرح درمجلس به تصویب میرسد واگر شورای نگهبان آنرا مورد ایراد قرار دهد با اصرار نمایندگان طرح یا لایحه به مجمع تشخیص مصلحت ارجاع میگردد واگر آن مجمع موافق باشد عملا تغییر در سیاستهای کلی داده میشود.این روش قانونی است درمواردیکه سیاستهای کلی مشکلی رابرای مردم ایجاد کرده باشد . البته باید دانست که هیچ تصمیمی وحی منزل نیست وقابل تغییر است واگر هم وحی منزل مورد نظر باشد آن هم در مواقع ضرورت ومصلحت قابل تغییر است.......